سعادت خدمت
بسم الله
داستان هفتم » غذای دسته جمعی
داستان هشتم » قافله ای که به حج می رفت
یه جا خوندم نقل از آقای فاضل که میگفتند: «من 50 ساله دارم اسلام میخونم. خلاصش اینه: "واجبات رو انجام بده، به جای مستحبات به مردم خدمت کن."»
راستی چرا انقدر خدمت به مردم توصیه شده؟ و چرا خدمت به "مردم" توصیه شده نه مثلا مومنین یا شیعیان؟ من که یادم نمیاد جایی خدمت به گروه خاصی توصیه شده باشه! داریم؟!
یه نکته دیگه اینکه "خدا دوست نداره بنده اش رو در حالتی متمایز و برتر از دوستانش ببینه"
یاد سخنرانی راحت طلبی آقای پناهیان افتادم. و یک حدیث قدسی که به دیوار هتل مشهد زده بودن: «من آسایش را در بهشت آفریده ام و مردم آن را در دنیا جستجو میکنند.» (نقل به مضمون)
گاهی اوقات انقدر خسته میشم دوست دارم قیامت شده بود و تکلیف همه معلوم شده بود. انقدر استرس نداشتیم! یعنی انقدر خسته میشم قید زمانه ظهور رو هم میزنم! در این حد!! بعد یاد یه خاطره از شهید باکری می افتم که دوستی از کتابی تعریف میکرد: انگار همه معنویتم رو خرج کردم و دیگه چیزی برام نمونده... باید هر روز تقویتش کنم. جبرانش کنم. تولیدش کنم. هر موقع کم آوردیم قرآن یادمون نره...
آقا نوشت:
شاید بزرگترین خدمت به مردم خدمت به شما باشد
و بزرگترین خدمت به شما زمینه سازی ظهور
و بزرگترین خدمت به زمینه سازی ظهور
"ترک گناه"
همین که خون جگرت نکنم کافیست ...
یه انتقاد کوچولو
خیلی پراکنده نوشتی یعنی هی از این شاخه به اون شاخه پریدی
حرف اصلیت درست معلوم نشد:/