بسم الله
سلام.
یک روزی به هدف هر روز آپ کردن وبلاگ اینجا رو افتتاح کردم. یادش به خیر! خب آدم نمیرسه شونصدتا کار قبول کنه وبلاگ هم آپدیت کنه. بگذریم. سعی میکنم تا کارها روی روال بیفته هفتگانه به روز باشم لااقل.
از کلاس مجردهای این هفته بگم که وای چقدر خوب بود. چون دانشگاه تهران بود. (نزدیک و خوش مسیر) چون خواهر خانم هم باهام بود. چون شاعر مورد علاقهام اومده بود. (شاعر شعرهای ضد) و شعرهای مورد علاقهام رو خوند. چون دو تا از دوستانی که دلتنگشون بودم رو دیدم. و اینکه چقدر حرفهای استاد خوب بود...
موضوع این هفته که مهمان آزاد هم بود مشخصا، سن ازدواج دختران، یا شاید بهتر باشه بگم شانس ازدواج دختران و پسران بود. حاج آقا مرادی میگفتند شانس ازدواج در دختران خیلی کمتر از پسران هست. هرچی هم میگذره کمتر میشه. شانس ازدواج پسر 20 ساله نسبت به پسر 30 ساله نه تنها کمتر نمیشه بلکه شاید بیشتر هم باشه. و حتی تا 40 سالگی هم زیاد این شانس تغییر نمیکنه. شاهد مثالش هم ازدواج دختران کم سن با پسران سن بالا که نه قبیح هست نه کم! از اون طرف پیک خواستگار و ازدواج بین 18 تا 21 هست و بعد از 25 کلا شیب نزولی میشه. این وسط در اوج تخیلات دخترانهی دخترها و در شلوغی خواستگارهای پشت در، یعنی همون 18-19 سالگی، پدر مادرها هم کم نمیذارن با ترسهای بچگانهشون و فرت و فرت رد میکنن! بعد از همه اینها تازه دو فاکتور «تحصیلات» و «شغل» هم مانع ازدواج برای دختران هستند که برعکس برای پسران اتفاقا خیلی هم خوبن. حالا اینکه دختر رویایی و خیالباف چطوری عاقلانه فکر کنه و با ترس بچگانه پدر و مادرش چطور برخورد کنه و با دو مانع بزرگ حالا درسش تموم بشه و شغل چیکار کنه و... موند برای 3 هفته آینده!
یک نکته دیگه اینکه دخترها به کسی که میگه شرایط من خاصه توجه نکنن و بگن به من چه! با هیچکس به هیچوجه هیچوقت به نیت هدایت کردن و فرض فرشتهی نجات طرف بودن ازدواج نکنن! و کسی که رسما به خواستگاری نیومده رو خواستگار ندونن و وقتشون رو براش تلف نکنن.
آقا نوشت:
زخمیام التیام میخواهم
التیام از امام میخواهم
السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام میخواهم...