دل ِ گیـــر . . .

کـــی تــمــام مـی شــود ؟ ؛ غـروب هایـی کـ ه " دل ِ " مـا " گـیـرِ " دلــتـنـگــی ات اسـت آقــا !

دل ِ گیـــر . . .

کـــی تــمــام مـی شــود ؟ ؛ غـروب هایـی کـ ه " دل ِ " مـا " گـیـرِ " دلــتـنـگــی ات اسـت آقــا !

دل ِ گیـــر . . .

معــکم معــکم
لا مــع غیــرکــم . . .

+

سررسیدم کفاف دغدغه هام رو نمیداد
یه دفترچه از بیان قرض گرفتم!

+

این وبلاگ ابداً آموزشی نیست ...

منوی بلاگ

بی نیازی

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ

بسم الله

داستان دوم » مردی که کمک خواست

و داستان چهارم » بستن زانوی شتر

و داستان پنجم » همسفر حج


شاید در نگاه اول داستان دوم فقط مربوط به رزق و روزی باشه. اما به نظر من بی نیازی در همه چیز خوبه. یه حدیث یادمه خوندم (نقل به مضمون) این بود که "دست نیاز دراز کردن به دیگران آدم رو کم کم کوچیک میکنه..." راستم میگفت. مثلا امام خمینی چقدر عزت داشت حتی چای رو هم خودش میریخت. اون موقع یه عده لم میدن فقط دستور صادر میکنن! و البته از اون طرف هم یه حدیث دیگه دیدم مضمونش این بود که "نیاز مردم به شما نعمت خداست" اگه کسی ازمون چیزی خواست انجامش بدیم. و البته با اکراه انجامش ندیم. خصوصا مادر و پدر. خصوصا تر مادر...

و نکته دیگه اینکه نیاز رو خدا بی نیاز میکنه. پس حتما با خدا درمیان بذاریم. بی نیاز شدن خیلیه ها. یکم بریم تو عمقش...


یاد گرفتم سعی کنم نیازمند کسی نباشم جز خدا. و نیاز کسی که نیازمند من هست رو با اشتیاق برآورده کنم...


توصیه با ربط:

تجربه ثابت کرده اگر نیاز به پول داشته باشی برای کار خیر و در جهت رضای خدا، هر شب بعد از نماز تعقیبات نماز عشا رو بخونی، من حیث لا یحتسب برات میرسه...


آقا نوشت:

بحث نیاز شد آقا

یاد شما افتادم ...


زخمی ام، التیام می خواهم

التیام از "امام" می خواهم ...


خداوندا ... دست نیازم همیشه به سویت دراز است

اما این بار فرق می کند

زودتر ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۶
هانیه سادات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی